امتداد رد پای یک نفر، ....
که تقُ تق می دود درست روی طولِ موج هایِ خواب زندگیت با همان سرُ لباسُ وضعِ ظاهرِ همیشگیش! بی خیال ِعاطفه. بی خیالِ آبرو. بی خیالِ اعتبار...,
حلقه حلقه دود می کنی طلسمِ برگ را.
می خورد به هم حواسِ اضطراب..!
پخش می شود صدای پاشنه..
سایه غرق در نگاهِ بُهت...
توی راه پله ها کسی ست. شبیه تو....نه!.. ولش کن. اصلآ چه فرق می کند! شبیه هرکسی! شکلِ خانه ات خراب نیست !؟؟
حسِ عاشقانه ای مچاله می شود...., زباله اعتماد...
درد می کشد غرور یک نفر.
درد می کشد تمام مغز استخوان.!
حدس می زنی کسی شکسته است..
تباه می شوی.
لحظه ها سکوت میکنند..
نظرات شما عزیزان:
|